چند نکته تربيتي در مورد بلوغ
چند نکته تربيتي در مورد بلوغ
چند نکته تربيتي در مورد بلوغ
نويسنده: محمد رضا شرفي
پدر چون دورعمرش منقضي گشت
مرا اين يک نصيحت کرد و بگذشت
که شهوت آتش است از وي بپرهيز
به خود بر آتش دوزخ مکن تيز
در آن آتش نداري طاقت سوز
به صبرآبي براين آتش زن امروز (2)
توصيه هاي تربيتي در مورد بلوغ
به ميزاني که «بلوغ»ازمراحل ديگر پيچيده تر و حساستراست، آگاهي و چيرگي مربيان و والدين نيز در اين مرحله بايد در سطحي عاليتر و والاتر باشد تا از گذرگاه سخت و صعب العبور بلوغ، جملگي با موفقيت عبور کنند وبه قله ي فلاح و نجاح صعود نمايند.يکي از اين ضرورتها در زمينه ي مسايل مربوط به آگاهي نوجوان از تغيير و تحولات مربوط به بلوغ است. مسئله اي که اکنون بيشتر خانواده ها با آن مواجهند، اين است که آيا در اين باره بايد با نوجوانان حرف بزنند يا سکوت نمايند؟
موضوعي که سالها و بلکه قرنها، جزو اسرار مهيب به حساب مي آمد، اين بود که پدران ومادران سعي مي کردند به هيچ وجه در زمينه ي بلوغ با فرزندانشان سخن نگويند و همچون مسئله اي اسرارآميز و ناگفتني از کنار آن بگذرند.موضوع بلوغ نوعي «تابو»تلقي مي شد و انسانها نسل به نسل طي قرون و اعصار مي آمدند، بالغ مي شدندو بدون آگاهي مي رفتند و بي آن که حتي از والدين خود، کلمه اي در زمينه ي بلوغ شنيده باشند.
برخي ديگر از والدين سياست «صبر و انتظار»را پيشه مي کردند و ترجيح مي دادند تا در وضعي قرار نگيرند که ناچار به بازگو نمودن مسايل شوند. لکن اگر بنا بر ضرورت، مورد سؤال واقع مي شدند، در صدد پاسخگويي اجمالي برمي آمدند که در آن صورت هم، خود را مضطرب و نگران آنچه «بعداً پيش خواهد آمد» مي ديدند.
واقعيت امر آن است که بسياري از ما برخلاف ميل باطني خود، ناچاريم با نوجوانان در اين زمينه به گفتگو بنشينيم و آنها را بنا بر ضرورت امر تعليم و تربيت، ارشاد و مسئله بلوغ را برايشان لحاظ کنيم.
اکنون به ذکر توصيه هايي در اين باب مي پردازيم:
1-در حدود 11 و 12سالگي، لازم است مادران با دختران خود صميمانه به گفتگو بنشينند ومسايل مقدماتي و بهداشتي را در مورد عادات ماهانه براي آنها بازگو نمايند و آنها را از اين که دير يا زود با علامت اولين قاعدگي مثل خونريزي و درد، روبرو مي شوند، آگاه سازند تا ايشان آمادگي لازم را پيدا کرده پذيراي مسئله باشند.
2-حوالي 12 و 13سالگي نيز ضروري است پدران با پسران نوبالغ خود در محيطي صميمانه گفتگو کنند و مسايل اوليه را درخصوص احتلام شبانه بازگو و ايشان را توجيه نمايند و آنها را براي مواج شدن با اولين «نعوظ»و «انزال»ها که غالباً در شبها واقع مي شود، مهيا سازند.
3-پدران و مادران به تناسب ميزان صميميت و تفاهمي که با فرزندان خود دارند، بايد به اين موضوع اهميت بدهند و فرصتي براي توجيه و تفسير اين مهم تعيين کنند؛ به عنوان مثال در مورد پدر و پسري که با هم خيلي نزديک و صميمي اند، شايد يک جلسه کافي باشد، اما در مورد مادر و دختري که خيلي احساس نزديکي روحي نمي کنند، بهتر است تعداد جلسات بيشتر باشد، تا پس از يک يا دو جلسه مقدماتي در جلسات بعدي مسايل اصلي بازگو شود.
4-موضوع سخن بهتر است ابتدا از کليات شروع و سپس به تدريج به مسايل جزيي و عملي منجرشود؛ به عنوان مثال مي توان مطالب را اين گونه آغاز نمود که:«فرزندم، هر انساني در اين دنيا وقتي به اين سن (سن بلوغ)مي رسد، تغييراتي را در بدن و روان خود احساس مي کند ومثلاً نيمه شب خوابي مي بيند و يا در بيداري حالتي برايش دست مي دهد. اگر انسان با اين مسايل مواجه شد، بايد بداند که اين امري طبيعي و عادي است و براي همه ي همسالان و همجنسهاي او، دير يا زود رخ مي دهد.»
استفاده از مثالهايي در زمينه ي طبيعت و جوانه زدن درختان در بهار و همچنين اشاره کردن به مرحله ي تکامل و تحول رسيدن حيوانات، مي تواند در روشن شدن مطالب و سهولت درک و فهم مسايل، مؤثر واقع شود.
به هر حال اگر بيان غيرمستقيم وافي براي مقصود باشد، بر بيان مستقيم در طرح مسايل، ترجيح دارد.
5-چنانکه مشاهده مي شود، بيشتر خانواده ها به گونه اي نيستند که اين نوع آموزشهاي ضروري بلوغ را به فرزندان خود ارائه دهند، بلکه غالب والدين ونوجوانان، اين مرحله را در کمال بي خبري و غفلت پشت سر مي گذارند. لذا اين وظيفه ي مهم، عمدتاً بر عهده ي مربيان امور تربيتي و ستادهاي تربيتي مدارس است تا با برنامه ريزي منسجمي، هماهنگي لازم را به عمل آورند فردي را که آمادگي بيشتري براي طرح اين مسئله در حضور دانش آموزان دارد، انتخاب کنند تا او به طريق مناسب و جالبي در کلاس مطرح کند.
6-چنانچه کلاس از حالت يکدست و همگني برخوردار باشد، مي توان موضوع را به صورت جمعي در کلاس مطرح و ارائه نمود، اما در غير اين صورت طرح عمومي مسئله در حضوردانش آموزاني که با اختلاف سن در يک کلاس مجتمعند، احتمالاً مشکلاتي به دنبال خواهد داشت. لذا بهتر است، اين گفتگو به صورت فردي صورت گيرد و ابتدا با دانش آموزاني انجام شود که سنشان از ديگران بيشتر و نياز بيشتر و فوريتري به طرح مسئله دارند.
7-لازم است والدين و اولياي تربيتي نوجوانان قبل از طرح مسئله، اعتماد کامل نوجوانان را نسبت به خود به دست آورند و در حفظ اين اعتماد در طول گفتگو و حتي پس از آن، به خوبي تلاش نمايند تا از طريق اين پل ارتباطي که بر پايه ي اطمينان و اعتماد به وجود آمده است، بتوانند تبادلات عاطفي و اطلاعات لازم را انجام دهند.
مجدداً تأکيد مي کنيم که زماني موفق به راهنمايي صحيح نوجوان در زمينه ي بلوغ خواهيم شد که قبلاً فضايي آکنده ازاطمينان و اعتماد به وجود آوريم. يقيناً هرگفت و شنودي که درچنين محيطي حاکي از تفاهم انجام پذيرد، با استقبال و موافقت نوجوان روبرو خواهد شد و بي شک روابط اعتمادآميز نوجوان و اطرافيان، زمينه ي مورد نظر را براي هر نوع همکاري و همدلي، مساعد و فراهم خواهد ساخت.
8-درصورت فقدان پدر در محيط خانوادگي (نظير خانواده ي معظم شهدا)، بهتر است آموزش مسايل مربوط به بلوغ پسران نوجوان را مردان ديگر خانواده، نطير دايي، پدربزرگ يا عمو تقبل نمايند و يا توسط مربيان مدرسه به آنان انتقال داده شود و در مرحله ي نهايي، مادر مسايل ضروري را به صورت مکتوب و با رعايت جوانب تربيتي، به پسر خود منتقل نمايد.
9-در صورت فقدان مادر در محيط خانوادگي (به دليل طلاق، مرگ و يا بيماري طولاني و بستري در بيمارستان)، لازم است آموزش مسايل مربوط به بلوغ دختران نيز توسط زنان ديگر خانواده نظير عمه، مادربزرگ، خاله و امثال آنان صورت گيرد.در غير اين صورت ترجيج دارد که مسايل مبتلا به توسط يکي از مربيان مدرسه به اين دانش آموز ارائه شود. البته در آخرين راه حل، مسايل ضروري را پدر مي تواند به صورت مکتوب و با رعايت احتياطهاي اخلاقي و روحي فرزند خود، به دختر منتقل نمايد.
10-براي حصول اطمينان از اين که نوجوان، با مسايل ضروري اين دوره توجيه شده است، علاوه بر ارشادها و آموزشهايي که ذکر آن رفت، مسئله ديگري باقي مي ماند و آن وظيفه ي شرعي و اخلاقي نوجوان در قبال علايم بلوغ (عادت ماهانه و احتلام شبانه) است.
در اين زمينه نيز مي توان با ظرافت خاصي عمل نمود؛ به عنوان مثال پدر يکي دو سال قبل از بلوغ فرزندش، او را به گوشه اي فراخواند و ضمن سخن، اهميت غسل جمعه را به پسر آموزش دهد و تأکيد کند که: «فرزندم! اگر توانستي در روزهاي جمعه اين غسل را به جا آور.»
يکي دو سال بعد را عنفوان بلوغ، زماني که پدرآموزشهاي مربوط به بلوغ را طرح مي کند، در ضمن آن يادآوري مي کند که: «فرزندم، اگر با اين نشانه ها و مسايل مواجه شدي، همان غسل جمعه را با همان شرايطي که آموختي، بايد به جا آوري، با اين تفاوت که نيت غسل در اينجا ديگر غسل جمعه نيست و (مثلاً)نيت آن جنابت است.»
در مورد ارتباط آموزشي مادر و دختر نيز از اين روش مي توان استفاده نمود که در صورتي که خانواده آمادگي لازم را در اين مورد نشان نداد، مربيان مدارس، آموزش نظري اين مورد را انجام دهند.
11-آموزشهاي بلوغ، بخش اصلي را به خود اختصاص مي دهند، لکن تمهيدات ديگري نيز در کنار آنها ضرورت پيدا مي کند، از جمله، اختصاص مقداري پول (علاوه بر مقرري ماهانه)براي حمام رفتن نوجوان (البته در صورتي که در منزل حمام وجود نداشته باشد.) و آماده نمودن لباسهاي ضروري براي او،درجايي که به محض احساس نياز، بتواند استفاده کند و هر گونه تسهيلات ديگري که بتواند اين مرحله را (که آميخته با نوعي احساس شرم و خجلت است)، به خوبي سپري سازد، از وظايف شرعي و اخلاقي خانواده ها محسوب مي شود.
12-معرفي کتب مفيد و ارزنده درباب نوجواني و بلوغ در کنار آموزشهاي ياد شده مي تواند جنبه ي تکميلي به خود بگيرد.منتها اين مرحله با کمال احتياط و دقت بايد صورت گيرد، زيرا امکان بدآموزي از طريق کتب و مجلات گمراه کننده به مراتب وسيعتر و بيشتر از ساير طرق مي باشد.
متأسفانه بايد اذعان نمود که بيشترکتابهايي که مخاطب آنها نوجوانان و جوانان هستند، جنبه ي بدآموزي در آنها بر به آموزي آن غلبه دارد ولي با اين وجود بايد پذيرفت که برخي از کتبي هم که با نيت خير و صلاح و در جهت هدايت و راهنمايي نوجوانان نوشته شده است، جنبه ي بدآموزي به خود گرفته است و اين به دليل عدم آگاهي مؤلفين از ظرافت و پيچيدگي موضوع و پيدا نکردن زبان ارتباطي مناسب با مخاطبين و همچين عدم رعايت احتياطهاي ضروري، در اين وادي است.
بنابراين به خانواده ها و اولياي تربيتي آنها توصيه مي شود که قبل از معرفي هر کتابي ويا نوشته اي به نوجوانان و جوانان، از محتواي آن کاملاً اطمينان حاصل نمايند و گرنه با فردي واجد صلاحيت وصاحبنظر در اين امر حساس و خطير مشورت نموده و پس از آن اقدام نمايند.
در اين زمينه، حتي به نام نويسنده، ناشر و ساير موارد ديگر هم نبايد اکتفا نمود. هرجمله و يا نوشته ي تحريک کننده و بدآموز مي تواند تأثير مخرّب و جبران ناپذيري را در روح و انديشه ي نوجوانان و جوان برجاي نهد. به هر صورت اين منطقي است که بيشتر به پيشگيري بينديشيم تا به درمان.
هر چه هستم و آنچه دارم مرهون پدرم مي باشد، يادم نمي رود، زماني که تازه دوره ي راهنمايي را تمام کرده بودم و خود را آماده ي ورود به دبيرستان مي نمودم که تابستان فرا رسيد. روزي پدرم، زمينه ي مسافرتمان را به مشهد مقدس فراهم کرد و خيلي علاقمند بود که حتماً اين سفر انجام شود، بعد از ورود به مشهد و آمادگي لازم براي زيارت حضرت رضا (ع)، با هم به حرم رفتيم.
پدرم آنجا رو به من کرد و گفت: فرزندم! امروز تو بالغ شده اي و اين بزرگترين روز زندگي تو مي باشد، پس اين روز را قدر بدان و فرصت را از دست مده. در مورد خيلي چيزهاي ديگر هم سخن گفت. امروز، سالها از آن خاطره مي گذرد، خاطره اي که بسيار شکوهمند و مقدس است و جاي آن را در قلبم هميشه احساس مي کنم. آري، من همه ي اينها را مديون پدرم مي دانم، پدري که بهترين پدر دنياست.(3)
1-اولين احساسي که در نوجوان به مجرد روبرو شدن با نشانه ي بلوغ جنسي به وجود مي آيد، حالت غافلگيرشدن و ترس و وحشت ناشي از آن است. اين حالت زماني بر نوجوان مستولي مي شود که خود را به گونه اي غيرمنتظره در وضعيت جديد مي يابد که قبلاً هيچ اطلاعي از آن نداشته و اکنون نيز هيچ توضيحي براي آن نمي يابد.
2-احساس ديگري که غالباً گريبانگير نوجوانان بي اطلاع مي شود، حالت غم و اندوه فراواني است که به طور طبيعي پيش مي آيد و اگر اين احساس کنترل نشود، احتمالاً فرد را مستعد افسردگي خواهد نمود.
ترکيب پيچيده اي که از احساس غم و اندوه و افسردگي حاصل مي شود، مآلاً منجر به گوشه گيري و انزواجويي و گريز از جامعه و اطرافيان خواهد شد و اين امر در روابط اجتماعي نوجوان با ديگران آثار سويي خواهد گذاشت. چيزي که نوجوان به شدت نيازمند آن است.
3-نوجواني که هيچگونه تصوري از کيفيت بلوغ و علايم آن ندارد، احتمالاً دچار احساس گناه مي شود و در دفعات بعدي که اين امر (يعني عادت ماهانه يا احتلامهاي شبانه) برايش رخ مي دهد، اين احساس شديدتر مي شود، به گونه اي که به تدريج خود را فردي بي شرافت تصور مي کند و اين امر منجربه آن خواهد شد که او ديدي منفي و نگرشي نامطلوب نسبت به خود و شخصيتش پيدا کند.
در برخي موارد، تحقيقات انجام يافته و همچنين حوادثي که در جامعه رخ مي دهد، مؤيد اين معني است که اگر احساس گناه و آلودگي تقويت شود، احتمالاً منجر به خودکشي و يا اقدام خطرناک نوجوان خواهد شد؛ به عنوان مثال چند سال پيش برخي از جرايد نوشتند که دختر نوجوان 13 ساله اي در شهر ري به دليل بي اطلاعي از مسئله بلوغ (عادت ماهانه)، دست به خودسوزي زد و معصومانه جان باخت.
4-طبيعت کنجکاو و حساس نوجوان او را برمي انگيزد که پيوسته در پي يافتن معماها و اسرار زندگي و بخصوص مسئله بلوغ باشد.
آموزش صحيح و به موقع مسايل بلوغ، پاسخي اقناع کننده براي اين کنجکاوي است و در صورت عدم ارضاي اين انگيزه توسط والدين و يا مربيان، نوجوان تحريک و تحريص مي شود تا در صدد يافتن پاسخ از هرطريق و از هر کس باشد. آنچه که در اين مرحله مهم است، فرد خاص و يا کانال بخصوصي نيست، بلکه هر منبعي که بتواند اين نيازهاي اطلاعاتي را در اختيارش قرار دهد، براي او مطلوب است.
اين امر، احتمال انتقال اطلاعات غلط و بدآموز را به نوجوان افزايش مي دهد، به ويژه دوستان مشکوک و نامناسب در اين زمينه به منزله ي جاذبه هاي فريبنده اي عمل مي کنند که به سرعت او را به انحرافات گوناگون مي کشاند.عطش زايدالوصف نوجوانان براي کسب اطلاع از راههاي مختلف، آنان را به کتب، مجلات و فيلمهاي ويديويي و حتي عکسهاي مبتذل سوق مي دهد و اين امري است که ابعاد خطرناک آن بر همه روشن است.
5-آموزش صحيح مسايل بلوغ، نوجوان را در جهت به کارگيري مناسب نيروهاي غريزي اش هدايت و راهنمايي مي کند و او را از افراط و زياده روي در اين زمينه ها برحذرمي دارد لکن خلأ آموزش و فقدان آگاهي، بستر مساعدي است که ميکروب کشنده ي بيماريهاي اخلاقي در آن رشد مي کند؛ از جمله بيشتر نوجوانان بي اطلاع از مسايل بلوغ، چون از کيفيت نيروي غريزه ي جنسي و کنترل آن آگاهي ندارند، به استفاده ي نامطلوب از نيروي حياتي خويش دست مي يازند و جسم و جان و نيروي خود را به تحليل مي برند و زماني به خود مي آيند و آگاه مي گردند که فرصت چنداني براي جبران مافات در پيش ندارند.آموزش به موقع و صحيح تا حدود زيادي عامل بازدارنده ي انحرافات مزبور خواهد بود.
6-اثر ديگري که بر بي اطلاعي نوجوان از مسايل بلوغ مترتب خواهد شد، ايجاد اشکال و مانع در انجام فرايض ديني است. نوجواني که در اثر آموزش مناسب، مي داند که در پي بروز عادت ماهانه و يا احتلام شبانه چه وظيفه ي اخلاقي و شرعي بر عهده دارد و به مسايلي از قبيل غسل، طهارت و کيفيت ديگر احکام شرعي کاملاً آگاه است و با اطلاع عمل مي کند، نه تنها به ارتباط او با خدا لطمه اي وارد نمي شود، بلکه اين ارتباط به شکل صحيح و معنوي خود انجام مي گيرد، درحالي که نوجوان بي اطلاع از مسايل شرعي بلوغ، بيشتر روزها را با آلودگي جسمي و کدورت روحي مي گذراند و برق معنويت و جلوه ي نورانيتي که در اثر ارتباط با خدا براي انسان حاصل مي شود، در پيشاني و چهره ي او مشاهده نمي گردد و پيوسته رابطه اش با خدا ضعيف تر و محدودتر مي شود و احتمالاً او را مستعد گرايش به ديگر آلودگيهاي اخلاقي نيز مي سازد.
7-مجموعه ي مسايلي که در باب بلوغ و دستورالعملهاي آن در اسلام وجود دارد، در برگيرنده ي نوعي تدابير بهداشتي و طبي نيز هست و عمل به دستورهاي اسلامي در اين زمينه، موجب صحت و سلامت جسمي و روحي انسان خواهد شد.
دختران نوجواني که دقيقاً آگاهند در مواقع مشخص چه بايد بکنند، از سلامتي و تندرستي بيشتري برخوردارند و يا پسران نوجوان با اطلاع از دستورهاي صحيح اسلامي، خود را از خطرات و مضارّ جسمي محافظت مي کنند.
8-نوجواني که به هر دليل از مسايل بلوغ بي اطلاع و برکنار مي مانند، به علت آن که از نيروهاي خود به طور مناسب استفاده نمي کنند و دقيقاً نمي دانند که چه نقشي در رابطه با خود بايد ايفا نمايند، در آينده اي نه چندان دور، زماني که تشکيل خانواده مي دهند و مسئوليت جديدي را در صحنه خانواده خويش بر عهده مي گيرند، نمي توانند به خوبي وظايف خود را در قبال خانواده ايفا نمايند و مشکلاتي در رابطه متقابل آنان با ديگر اعضاي خانواده بروز مي کند شبکه ي ارتباطي خانواده دچارآسيبهاي فراواني مي شود.
مرا اين يک نصيحت کرد و بگذشت
که شهوت آتش است از وي بپرهيز
به خود بر آتش دوزخ مکن تيز
در آن آتش نداري طاقت سوز
به صبرآبي براين آتش زن امروز (2)
توصيه هاي تربيتي در مورد بلوغ
به ميزاني که «بلوغ»ازمراحل ديگر پيچيده تر و حساستراست، آگاهي و چيرگي مربيان و والدين نيز در اين مرحله بايد در سطحي عاليتر و والاتر باشد تا از گذرگاه سخت و صعب العبور بلوغ، جملگي با موفقيت عبور کنند وبه قله ي فلاح و نجاح صعود نمايند.يکي از اين ضرورتها در زمينه ي مسايل مربوط به آگاهي نوجوان از تغيير و تحولات مربوط به بلوغ است. مسئله اي که اکنون بيشتر خانواده ها با آن مواجهند، اين است که آيا در اين باره بايد با نوجوانان حرف بزنند يا سکوت نمايند؟
موضوعي که سالها و بلکه قرنها، جزو اسرار مهيب به حساب مي آمد، اين بود که پدران ومادران سعي مي کردند به هيچ وجه در زمينه ي بلوغ با فرزندانشان سخن نگويند و همچون مسئله اي اسرارآميز و ناگفتني از کنار آن بگذرند.موضوع بلوغ نوعي «تابو»تلقي مي شد و انسانها نسل به نسل طي قرون و اعصار مي آمدند، بالغ مي شدندو بدون آگاهي مي رفتند و بي آن که حتي از والدين خود، کلمه اي در زمينه ي بلوغ شنيده باشند.
برخي ديگر از والدين سياست «صبر و انتظار»را پيشه مي کردند و ترجيح مي دادند تا در وضعي قرار نگيرند که ناچار به بازگو نمودن مسايل شوند. لکن اگر بنا بر ضرورت، مورد سؤال واقع مي شدند، در صدد پاسخگويي اجمالي برمي آمدند که در آن صورت هم، خود را مضطرب و نگران آنچه «بعداً پيش خواهد آمد» مي ديدند.
واقعيت امر آن است که بسياري از ما برخلاف ميل باطني خود، ناچاريم با نوجوانان در اين زمينه به گفتگو بنشينيم و آنها را بنا بر ضرورت امر تعليم و تربيت، ارشاد و مسئله بلوغ را برايشان لحاظ کنيم.
اکنون به ذکر توصيه هايي در اين باب مي پردازيم:
1-در حدود 11 و 12سالگي، لازم است مادران با دختران خود صميمانه به گفتگو بنشينند ومسايل مقدماتي و بهداشتي را در مورد عادات ماهانه براي آنها بازگو نمايند و آنها را از اين که دير يا زود با علامت اولين قاعدگي مثل خونريزي و درد، روبرو مي شوند، آگاه سازند تا ايشان آمادگي لازم را پيدا کرده پذيراي مسئله باشند.
2-حوالي 12 و 13سالگي نيز ضروري است پدران با پسران نوبالغ خود در محيطي صميمانه گفتگو کنند و مسايل اوليه را درخصوص احتلام شبانه بازگو و ايشان را توجيه نمايند و آنها را براي مواج شدن با اولين «نعوظ»و «انزال»ها که غالباً در شبها واقع مي شود، مهيا سازند.
3-پدران و مادران به تناسب ميزان صميميت و تفاهمي که با فرزندان خود دارند، بايد به اين موضوع اهميت بدهند و فرصتي براي توجيه و تفسير اين مهم تعيين کنند؛ به عنوان مثال در مورد پدر و پسري که با هم خيلي نزديک و صميمي اند، شايد يک جلسه کافي باشد، اما در مورد مادر و دختري که خيلي احساس نزديکي روحي نمي کنند، بهتر است تعداد جلسات بيشتر باشد، تا پس از يک يا دو جلسه مقدماتي در جلسات بعدي مسايل اصلي بازگو شود.
4-موضوع سخن بهتر است ابتدا از کليات شروع و سپس به تدريج به مسايل جزيي و عملي منجرشود؛ به عنوان مثال مي توان مطالب را اين گونه آغاز نمود که:«فرزندم، هر انساني در اين دنيا وقتي به اين سن (سن بلوغ)مي رسد، تغييراتي را در بدن و روان خود احساس مي کند ومثلاً نيمه شب خوابي مي بيند و يا در بيداري حالتي برايش دست مي دهد. اگر انسان با اين مسايل مواجه شد، بايد بداند که اين امري طبيعي و عادي است و براي همه ي همسالان و همجنسهاي او، دير يا زود رخ مي دهد.»
استفاده از مثالهايي در زمينه ي طبيعت و جوانه زدن درختان در بهار و همچنين اشاره کردن به مرحله ي تکامل و تحول رسيدن حيوانات، مي تواند در روشن شدن مطالب و سهولت درک و فهم مسايل، مؤثر واقع شود.
به هر حال اگر بيان غيرمستقيم وافي براي مقصود باشد، بر بيان مستقيم در طرح مسايل، ترجيح دارد.
5-چنانکه مشاهده مي شود، بيشتر خانواده ها به گونه اي نيستند که اين نوع آموزشهاي ضروري بلوغ را به فرزندان خود ارائه دهند، بلکه غالب والدين ونوجوانان، اين مرحله را در کمال بي خبري و غفلت پشت سر مي گذارند. لذا اين وظيفه ي مهم، عمدتاً بر عهده ي مربيان امور تربيتي و ستادهاي تربيتي مدارس است تا با برنامه ريزي منسجمي، هماهنگي لازم را به عمل آورند فردي را که آمادگي بيشتري براي طرح اين مسئله در حضور دانش آموزان دارد، انتخاب کنند تا او به طريق مناسب و جالبي در کلاس مطرح کند.
6-چنانچه کلاس از حالت يکدست و همگني برخوردار باشد، مي توان موضوع را به صورت جمعي در کلاس مطرح و ارائه نمود، اما در غير اين صورت طرح عمومي مسئله در حضوردانش آموزاني که با اختلاف سن در يک کلاس مجتمعند، احتمالاً مشکلاتي به دنبال خواهد داشت. لذا بهتر است، اين گفتگو به صورت فردي صورت گيرد و ابتدا با دانش آموزاني انجام شود که سنشان از ديگران بيشتر و نياز بيشتر و فوريتري به طرح مسئله دارند.
7-لازم است والدين و اولياي تربيتي نوجوانان قبل از طرح مسئله، اعتماد کامل نوجوانان را نسبت به خود به دست آورند و در حفظ اين اعتماد در طول گفتگو و حتي پس از آن، به خوبي تلاش نمايند تا از طريق اين پل ارتباطي که بر پايه ي اطمينان و اعتماد به وجود آمده است، بتوانند تبادلات عاطفي و اطلاعات لازم را انجام دهند.
مجدداً تأکيد مي کنيم که زماني موفق به راهنمايي صحيح نوجوان در زمينه ي بلوغ خواهيم شد که قبلاً فضايي آکنده ازاطمينان و اعتماد به وجود آوريم. يقيناً هرگفت و شنودي که درچنين محيطي حاکي از تفاهم انجام پذيرد، با استقبال و موافقت نوجوان روبرو خواهد شد و بي شک روابط اعتمادآميز نوجوان و اطرافيان، زمينه ي مورد نظر را براي هر نوع همکاري و همدلي، مساعد و فراهم خواهد ساخت.
8-درصورت فقدان پدر در محيط خانوادگي (نظير خانواده ي معظم شهدا)، بهتر است آموزش مسايل مربوط به بلوغ پسران نوجوان را مردان ديگر خانواده، نطير دايي، پدربزرگ يا عمو تقبل نمايند و يا توسط مربيان مدرسه به آنان انتقال داده شود و در مرحله ي نهايي، مادر مسايل ضروري را به صورت مکتوب و با رعايت جوانب تربيتي، به پسر خود منتقل نمايد.
9-در صورت فقدان مادر در محيط خانوادگي (به دليل طلاق، مرگ و يا بيماري طولاني و بستري در بيمارستان)، لازم است آموزش مسايل مربوط به بلوغ دختران نيز توسط زنان ديگر خانواده نظير عمه، مادربزرگ، خاله و امثال آنان صورت گيرد.در غير اين صورت ترجيج دارد که مسايل مبتلا به توسط يکي از مربيان مدرسه به اين دانش آموز ارائه شود. البته در آخرين راه حل، مسايل ضروري را پدر مي تواند به صورت مکتوب و با رعايت احتياطهاي اخلاقي و روحي فرزند خود، به دختر منتقل نمايد.
10-براي حصول اطمينان از اين که نوجوان، با مسايل ضروري اين دوره توجيه شده است، علاوه بر ارشادها و آموزشهايي که ذکر آن رفت، مسئله ديگري باقي مي ماند و آن وظيفه ي شرعي و اخلاقي نوجوان در قبال علايم بلوغ (عادت ماهانه و احتلام شبانه) است.
در اين زمينه نيز مي توان با ظرافت خاصي عمل نمود؛ به عنوان مثال پدر يکي دو سال قبل از بلوغ فرزندش، او را به گوشه اي فراخواند و ضمن سخن، اهميت غسل جمعه را به پسر آموزش دهد و تأکيد کند که: «فرزندم! اگر توانستي در روزهاي جمعه اين غسل را به جا آور.»
يکي دو سال بعد را عنفوان بلوغ، زماني که پدرآموزشهاي مربوط به بلوغ را طرح مي کند، در ضمن آن يادآوري مي کند که: «فرزندم، اگر با اين نشانه ها و مسايل مواجه شدي، همان غسل جمعه را با همان شرايطي که آموختي، بايد به جا آوري، با اين تفاوت که نيت غسل در اينجا ديگر غسل جمعه نيست و (مثلاً)نيت آن جنابت است.»
در مورد ارتباط آموزشي مادر و دختر نيز از اين روش مي توان استفاده نمود که در صورتي که خانواده آمادگي لازم را در اين مورد نشان نداد، مربيان مدارس، آموزش نظري اين مورد را انجام دهند.
11-آموزشهاي بلوغ، بخش اصلي را به خود اختصاص مي دهند، لکن تمهيدات ديگري نيز در کنار آنها ضرورت پيدا مي کند، از جمله، اختصاص مقداري پول (علاوه بر مقرري ماهانه)براي حمام رفتن نوجوان (البته در صورتي که در منزل حمام وجود نداشته باشد.) و آماده نمودن لباسهاي ضروري براي او،درجايي که به محض احساس نياز، بتواند استفاده کند و هر گونه تسهيلات ديگري که بتواند اين مرحله را (که آميخته با نوعي احساس شرم و خجلت است)، به خوبي سپري سازد، از وظايف شرعي و اخلاقي خانواده ها محسوب مي شود.
12-معرفي کتب مفيد و ارزنده درباب نوجواني و بلوغ در کنار آموزشهاي ياد شده مي تواند جنبه ي تکميلي به خود بگيرد.منتها اين مرحله با کمال احتياط و دقت بايد صورت گيرد، زيرا امکان بدآموزي از طريق کتب و مجلات گمراه کننده به مراتب وسيعتر و بيشتر از ساير طرق مي باشد.
متأسفانه بايد اذعان نمود که بيشترکتابهايي که مخاطب آنها نوجوانان و جوانان هستند، جنبه ي بدآموزي در آنها بر به آموزي آن غلبه دارد ولي با اين وجود بايد پذيرفت که برخي از کتبي هم که با نيت خير و صلاح و در جهت هدايت و راهنمايي نوجوانان نوشته شده است، جنبه ي بدآموزي به خود گرفته است و اين به دليل عدم آگاهي مؤلفين از ظرافت و پيچيدگي موضوع و پيدا نکردن زبان ارتباطي مناسب با مخاطبين و همچين عدم رعايت احتياطهاي ضروري، در اين وادي است.
بنابراين به خانواده ها و اولياي تربيتي آنها توصيه مي شود که قبل از معرفي هر کتابي ويا نوشته اي به نوجوانان و جوانان، از محتواي آن کاملاً اطمينان حاصل نمايند و گرنه با فردي واجد صلاحيت وصاحبنظر در اين امر حساس و خطير مشورت نموده و پس از آن اقدام نمايند.
در اين زمينه، حتي به نام نويسنده، ناشر و ساير موارد ديگر هم نبايد اکتفا نمود. هرجمله و يا نوشته ي تحريک کننده و بدآموز مي تواند تأثير مخرّب و جبران ناپذيري را در روح و انديشه ي نوجوانان و جوان برجاي نهد. به هر صورت اين منطقي است که بيشتر به پيشگيري بينديشيم تا به درمان.
هر چه هستم و آنچه دارم مرهون پدرم مي باشد، يادم نمي رود، زماني که تازه دوره ي راهنمايي را تمام کرده بودم و خود را آماده ي ورود به دبيرستان مي نمودم که تابستان فرا رسيد. روزي پدرم، زمينه ي مسافرتمان را به مشهد مقدس فراهم کرد و خيلي علاقمند بود که حتماً اين سفر انجام شود، بعد از ورود به مشهد و آمادگي لازم براي زيارت حضرت رضا (ع)، با هم به حرم رفتيم.
پدرم آنجا رو به من کرد و گفت: فرزندم! امروز تو بالغ شده اي و اين بزرگترين روز زندگي تو مي باشد، پس اين روز را قدر بدان و فرصت را از دست مده. در مورد خيلي چيزهاي ديگر هم سخن گفت. امروز، سالها از آن خاطره مي گذرد، خاطره اي که بسيار شکوهمند و مقدس است و جاي آن را در قلبم هميشه احساس مي کنم. آري، من همه ي اينها را مديون پدرم مي دانم، پدري که بهترين پدر دنياست.(3)
آثار و پيامدهاي بي اطلاعي نوجوان از مسايل بلوغ
1-اولين احساسي که در نوجوان به مجرد روبرو شدن با نشانه ي بلوغ جنسي به وجود مي آيد، حالت غافلگيرشدن و ترس و وحشت ناشي از آن است. اين حالت زماني بر نوجوان مستولي مي شود که خود را به گونه اي غيرمنتظره در وضعيت جديد مي يابد که قبلاً هيچ اطلاعي از آن نداشته و اکنون نيز هيچ توضيحي براي آن نمي يابد.
2-احساس ديگري که غالباً گريبانگير نوجوانان بي اطلاع مي شود، حالت غم و اندوه فراواني است که به طور طبيعي پيش مي آيد و اگر اين احساس کنترل نشود، احتمالاً فرد را مستعد افسردگي خواهد نمود.
ترکيب پيچيده اي که از احساس غم و اندوه و افسردگي حاصل مي شود، مآلاً منجر به گوشه گيري و انزواجويي و گريز از جامعه و اطرافيان خواهد شد و اين امر در روابط اجتماعي نوجوان با ديگران آثار سويي خواهد گذاشت. چيزي که نوجوان به شدت نيازمند آن است.
3-نوجواني که هيچگونه تصوري از کيفيت بلوغ و علايم آن ندارد، احتمالاً دچار احساس گناه مي شود و در دفعات بعدي که اين امر (يعني عادت ماهانه يا احتلامهاي شبانه) برايش رخ مي دهد، اين احساس شديدتر مي شود، به گونه اي که به تدريج خود را فردي بي شرافت تصور مي کند و اين امر منجربه آن خواهد شد که او ديدي منفي و نگرشي نامطلوب نسبت به خود و شخصيتش پيدا کند.
در برخي موارد، تحقيقات انجام يافته و همچنين حوادثي که در جامعه رخ مي دهد، مؤيد اين معني است که اگر احساس گناه و آلودگي تقويت شود، احتمالاً منجر به خودکشي و يا اقدام خطرناک نوجوان خواهد شد؛ به عنوان مثال چند سال پيش برخي از جرايد نوشتند که دختر نوجوان 13 ساله اي در شهر ري به دليل بي اطلاعي از مسئله بلوغ (عادت ماهانه)، دست به خودسوزي زد و معصومانه جان باخت.
4-طبيعت کنجکاو و حساس نوجوان او را برمي انگيزد که پيوسته در پي يافتن معماها و اسرار زندگي و بخصوص مسئله بلوغ باشد.
آموزش صحيح و به موقع مسايل بلوغ، پاسخي اقناع کننده براي اين کنجکاوي است و در صورت عدم ارضاي اين انگيزه توسط والدين و يا مربيان، نوجوان تحريک و تحريص مي شود تا در صدد يافتن پاسخ از هرطريق و از هر کس باشد. آنچه که در اين مرحله مهم است، فرد خاص و يا کانال بخصوصي نيست، بلکه هر منبعي که بتواند اين نيازهاي اطلاعاتي را در اختيارش قرار دهد، براي او مطلوب است.
اين امر، احتمال انتقال اطلاعات غلط و بدآموز را به نوجوان افزايش مي دهد، به ويژه دوستان مشکوک و نامناسب در اين زمينه به منزله ي جاذبه هاي فريبنده اي عمل مي کنند که به سرعت او را به انحرافات گوناگون مي کشاند.عطش زايدالوصف نوجوانان براي کسب اطلاع از راههاي مختلف، آنان را به کتب، مجلات و فيلمهاي ويديويي و حتي عکسهاي مبتذل سوق مي دهد و اين امري است که ابعاد خطرناک آن بر همه روشن است.
5-آموزش صحيح مسايل بلوغ، نوجوان را در جهت به کارگيري مناسب نيروهاي غريزي اش هدايت و راهنمايي مي کند و او را از افراط و زياده روي در اين زمينه ها برحذرمي دارد لکن خلأ آموزش و فقدان آگاهي، بستر مساعدي است که ميکروب کشنده ي بيماريهاي اخلاقي در آن رشد مي کند؛ از جمله بيشتر نوجوانان بي اطلاع از مسايل بلوغ، چون از کيفيت نيروي غريزه ي جنسي و کنترل آن آگاهي ندارند، به استفاده ي نامطلوب از نيروي حياتي خويش دست مي يازند و جسم و جان و نيروي خود را به تحليل مي برند و زماني به خود مي آيند و آگاه مي گردند که فرصت چنداني براي جبران مافات در پيش ندارند.آموزش به موقع و صحيح تا حدود زيادي عامل بازدارنده ي انحرافات مزبور خواهد بود.
6-اثر ديگري که بر بي اطلاعي نوجوان از مسايل بلوغ مترتب خواهد شد، ايجاد اشکال و مانع در انجام فرايض ديني است. نوجواني که در اثر آموزش مناسب، مي داند که در پي بروز عادت ماهانه و يا احتلام شبانه چه وظيفه ي اخلاقي و شرعي بر عهده دارد و به مسايلي از قبيل غسل، طهارت و کيفيت ديگر احکام شرعي کاملاً آگاه است و با اطلاع عمل مي کند، نه تنها به ارتباط او با خدا لطمه اي وارد نمي شود، بلکه اين ارتباط به شکل صحيح و معنوي خود انجام مي گيرد، درحالي که نوجوان بي اطلاع از مسايل شرعي بلوغ، بيشتر روزها را با آلودگي جسمي و کدورت روحي مي گذراند و برق معنويت و جلوه ي نورانيتي که در اثر ارتباط با خدا براي انسان حاصل مي شود، در پيشاني و چهره ي او مشاهده نمي گردد و پيوسته رابطه اش با خدا ضعيف تر و محدودتر مي شود و احتمالاً او را مستعد گرايش به ديگر آلودگيهاي اخلاقي نيز مي سازد.
7-مجموعه ي مسايلي که در باب بلوغ و دستورالعملهاي آن در اسلام وجود دارد، در برگيرنده ي نوعي تدابير بهداشتي و طبي نيز هست و عمل به دستورهاي اسلامي در اين زمينه، موجب صحت و سلامت جسمي و روحي انسان خواهد شد.
دختران نوجواني که دقيقاً آگاهند در مواقع مشخص چه بايد بکنند، از سلامتي و تندرستي بيشتري برخوردارند و يا پسران نوجوان با اطلاع از دستورهاي صحيح اسلامي، خود را از خطرات و مضارّ جسمي محافظت مي کنند.
8-نوجواني که به هر دليل از مسايل بلوغ بي اطلاع و برکنار مي مانند، به علت آن که از نيروهاي خود به طور مناسب استفاده نمي کنند و دقيقاً نمي دانند که چه نقشي در رابطه با خود بايد ايفا نمايند، در آينده اي نه چندان دور، زماني که تشکيل خانواده مي دهند و مسئوليت جديدي را در صحنه خانواده خويش بر عهده مي گيرند، نمي توانند به خوبي وظايف خود را در قبال خانواده ايفا نمايند و مشکلاتي در رابطه متقابل آنان با ديگر اعضاي خانواده بروز مي کند شبکه ي ارتباطي خانواده دچارآسيبهاي فراواني مي شود.
پي نوشت :
1-رسول اکرم (ص)«اُوصيکم بالشُّبّان خيراً فانّهم ارقُّ افتدهً» (رسول الله)، الحديث، جلد1، ص349.
2-کليات سعدي
3-جوان 25 ساله اي از تهران.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}